رفتن به بالا
  • سه شنبه - 2 تیر 1394 - 11:07
  • کد خبر : ۶۱۵۳
  • چاپ خبر : نقد ترانه های آلبوم تازه ی محسن یگانه // این قسمت : از اولش حق با تو بود

نقد ترانه های آلبوم تازه ی محسن یگانه // این قسمت : از اولش حق با تو بود

صفحه موسیقی – حمید خلف بیگی : طبق تجربه هاي گذشته ترانه ” از اولش حق با تو بود” همان غم هجران هميشگي يگانه را با خود به دوش مي كشد كه كمي چاشني سردرگمي در دو راهي انتخاب به آن اضافه شده است. شاعر در اين ترانه با ضعف در شناخت زمان روايت و تاليف […]

صفحه موسیقی – حمید خلف بیگی : طبق تجربه هاي گذشته ترانه ” از اولش حق با تو بود” همان غم هجران هميشگي يگانه را با خود به دوش مي كشد كه كمي چاشني سردرگمي در دو راهي انتخاب به آن اضافه شده است.

شاعر در اين ترانه با ضعف در شناخت زمان روايت و تاليف داستان رو به رو ست. وي ديدن معشوق بر سر دو راهي را تقصير خود مي داند در حالي كه قرار گرفتن در اين شرايط گناهي محسوب نمي شود و به مقتضاي شرايط است كه كسي در دوراهي قرار مي گيرد. ارتباط معنايي دو مصرع در اين بيت همچون چند بيت ديگر دچار نقص بوده و گويي مصرع اول يك حرف مي زند و مصرع دوم يك حرف.

در بيت دوم يگانه عنوان مي كند كه “من مقصرم كه از تو حرفي نمي زدم” درحاليكه بايستي مي گفت “حرفي با تو نمي زدم” تا معناي كاملي را براي بيت خود ايجاد كند. زيرا در مصرع دوم از بيت دوم عنوان مي كند كه براي گفتن حرفهايش به معشوق دير آمده است. بيت سوم كه مشخصاً روي ملودي سوار شده است، كاملاً دچار ضعف عروضي و تاليف است.

در مصرع دوم بيت سوم قرار است جاي خالي از آغوش معشوق پس گرفته شود كه مثل اين مي ماند كه بگوئيم “خالي ليوان را سر كشيدم” و همين جاست كه پل معنا بين دو مصرع فرو مي ريزد زيرا يگانه در مصرع اول مي گويد در آرزوي آغوش تو بودم و در مصرع دوم مي خواهد جاي خالي خود در آغوش او را پس بگيرد و دو راهي را در ذهن شكل مي دهد كه اين دو نفر با هم بوده اند يا قرار بوده با هم باشند!

در ضرب المثل هاي فارسي داريم “گليم بخت كسي را كه بافتند سياه به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد” اما در بيت چهارم ترانه يگانه مي خواهد تقدير را عوض كند كه عملاً ممكن نيست و نمي دانم چرا عاشق براي گرفتن معشوق از چنگال تقدير دير آمده است ؟! با اين حال تركيب چنگال تقدير در جايگاه خود از عنصر تشبيه بخوبي استفاده كرده ولي نتوانسته است كارآيي لازم را داشته باشد.

در بيت پنجم كه بيشتر نقش يك پر كننده را بازي مي كند و عملاً حشو است، غير قابل فراموش بودن معشوق مطرح مي شود كه اصلاً نيازي به عنوان نداشته كما اينكه مي گويند”همه ي دعاها براي آمين است”.

در بيت ششم به ناگاه يگانه مي گويد “من بي خبر رفتم و تو چيزي نمي دوني ازم” كه مخاطب را دچار اين سوال مي كند كه تا اين لحظه اين دو نفر در حال صحبت كردن با هم بودند يا نه اين دو كاملاً از هم دور هستند و اگر دور هستند چرا در مصرع دوم معشوق به نشانه قهر سرش را از عاشق بر مي گرداند ؟! اين همان ضعف در زمان تأليف است كه شاعر قادر به تشخيص آن نبوده است. البته طبيعي است زيرا آنچنان خود را اسير ملودي كرده كه از قافله معنا عقب مانده است.

در بيت آخر ترانه سرا موضوعي را به ميان مي آورد كه هيچ ارتباطي با كليّت داستان ندارد. مي گويد انبوهي سوال دارم كه نمي پرسم در حالي كه در بيت قبل از بي خبر رفتن خودش مي گويد و اينجا معشوق است كه بايد ذهنش مالامال از سوالات بي جواب باشد ! يگانه دليل سوال نپرسيدن را زمين گذاشته و در مصرع بي ربط بعدي مي گويد حال مرا فقط ديوانه ها مي فهمند. يكي نيست بگويد “حرفت را بزن ديووانه نشو”.

در مجموع ترانه روايت دو عاشق است كه در دوراهي انتخاب مانده اند اما به دليل پرداخت بد داستان، ترانه به سطحي ترين شكل سروده شده است در حالي كه موضوع جاي كار قابل توجهي دارد.

به عنوان يك نمونه ترانه ي آبرومند و خوش ساخت مي توان به ترانه روزبه بماني در آلبوم “بيخوابي” سعيد شهروز اشاره كرد كه همين دوراهي را در كوتاهترين شكل با صلابت و رندي خاص خودش به تصوير مي كشد:

قرار ما به رفتن بود نگو چي شد نمي دونم

خودم گفتم تمومش كن خودم مي گم نمي تونم

نمي دونم كجا رفتم نمي دونم دلم چي شد

درست تو بدترين لحظه ببين كي عاشق كي شد

باشد كه از اين خواننده صاحب نام ؛ ترانه هايي محکم تر را شاهد باشيم و او از این پس به ترانه سراهای قدرتمند ؛ اعتماد کند تا آثار جدیدش رنگ و لعابی دیگر بگیرد.

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه