رفتن به بالا
  • یکشنبه - 20 اردیبهشت 1394 - 12:42
  • کد خبر : ۵۷۶۲
  • چاپ خبر : تکنوازی ویولنسل با سالن پر را تجربه نکرده بودم / گفت‌وگوی با آنیا لخنر نوازنده آلمانی

تکنوازی ویولنسل با سالن پر را تجربه نکرده بودم / گفت‌وگوی با آنیا لخنر نوازنده آلمانی

صفحه موسیقی- علی تاجیک، نرگس منافی: اگر می‌خواهید کسی را به تهران دعوت کنید، چه برای تفریح چه برای کار، به گمانم بهترین زمان اردیبهشت باشد. روزهای اردیبهشتی تهران را نمی‌شود با هیچ کجای دنیا عوض کرد. خانم آنیا لخنر نیز به گمانم خوش شانس است که در این زمان دل انگیز در فرهنگسرای نیاوران اجرا […]

صفحه موسیقی- علی تاجیک، نرگس منافی: اگر می‌خواهید کسی را به تهران دعوت کنید، چه برای تفریح چه برای کار، به گمانم بهترین زمان اردیبهشت باشد. روزهای اردیبهشتی تهران را نمی‌شود با هیچ کجای دنیا عوض کرد. خانم آنیا لخنر نیز به گمانم خوش شانس است که در این زمان دل انگیز در فرهنگسرای نیاوران اجرا داشت. کنسرت تک‌نوازی ویولنسل توسط او به همت نشر موسیقی “هرمس” و رامین صدیقی، برگزار گردید.

آنیا لخنر نوازنده شهیر آلمانی متولد ۱۹۶۱ در کسل آلمان است. وی که نوازنده ویولنسل است سابقه ۱۸ سال عضویت در کوارتت روزاموند را در کارنامه خود به همراه دارد. وی برای اولین بار در سال ۱۳۹۱ در تالار وحدت به همراه فرانسوا کوتوریه (نوازنده فرانسوی چیره‌دست پیانو) در قالب دو نوازی گروه کوارتت تارکوفسکی اجرای فوق العاده‌ای داشتند. گفتگوی زیر حاصل گپی دوستانه با وی است که با همکاری و هماهنگی رامین صدیقی انجام شد. شاید ما ساده پرسیدیم، او هم دوستانه، پر احساس، صادقانه و حرفه‌ای پاسخ داد.

خانوم لخنر آیا در ایران به شما خوش گذشته است؟

باید یک کلمه بگویم: خیلی. همین جذابیتش بود که من را وادار کرد برای سومین بار به تهران برگردم. در این دفعاتی که آمده‌ام خیلی به من خوش گذشته و با فرهنگ و آداب و رسوم اینجا خیلی راحت ارتباط بر قرار می‌کنم. شاید اگر در شجرنامه‌ام بگردم ریشه شرقی داشته باشم.

از دو شب اجرای در نیاوران راضی بودید؟

اول از همه باید بگویم چیزی که غیر متداول بود این ست که ما دو شب اجرای تکنوازی داشته باشیم. حتی در جایی که مخاطب زیادی داشته باشد. تمام بلیت‌ها برای دوشب تک‌نوازی ویولنسل در ایران به فروش رفته بود و این موضوعی غیر عادی است و من در سابقه کاری خود چنین چیزی را تجربه نکرده بودم. این برای من یکی از دلایل جذابیت اجرا در ایران است.

استقبال مردم چطور بود؟

آنچه که مهم‌تر از پر شدن سالن بود، شکل ارتباط مخاطب با ماست. اینکه مخاطب تا چه اندازه روی کیفیت اجرا متمرکز باشند یا با دل‌شان با موسیقی ارتباط برقرار کنند بسیار متفاوت است. در کشور خودم یا جاهای دیگر چنین چیزی را کم می‌بینم. در آنجا ممکن است خیلی‌ها دانش یا اطلاعات قبلی‌شان درباره آثار زیاد باشد اما بیشتر با تکیه به معلومات به پای کنسرت می‌نشینند، نه اینکه دلشان را بسپارند به نوازندگی و اتفاقی که اینجا می‌افتد برای ما موزیسین‌ها کمتر پیش می‌آید. به خصوص این برنامه‌ای که من انتخاب کردم برنامه بود که آثار اجرا شده در آن خیلی شنیده نشده‌اند همچنین آثار معاصر نیز در آن بود.

فکر می‌کنید دلیل این استقبال در ایران به چه چیزی برمی‌گردد؟

یک مقدار برمی‌گردد به اینکه من پیش از این دو بار دیگر در تهران اجرا داشته‌ام، اما از آن مهم‌تر، وجود شخصی است که ارتباط من و مخاطبم را ایجاد می‌کند. در واقع با توجه به اطمینان خوبی که مخاطبان به او دارند استقبال خوبی هم از این برنامه به عمل می‌آورند.

گریزی به بیوگرافی هنری شما بزنیم. از کی شروع به ساز زدن کردید و چه چیزی باعث شد که ویولنسل را انتخاب کنید؟

من فکر می‌کنم این ساز هست که آدم را انتخاب می‌کند. ساز است که آدم را دنبال خودش می‌کشد. من از اول نیتی نداشتم که این ساز را انتخاب کنم. من و خواهر و برادرم با موسیقی آشنایی داشتیم. از ابتدا پیانو می‌زدم ولی در یک مقطعی احسای کردم ویولنسل من را به سمت خودش می‌کشاند. اینچنین بود که از ۹ سالگی شروع به آموختن و نوازندگی این ساز کردم.

به غیر از شما و خواهر و برادرتان شخص دیگری هم در خانواده شما اهل هنر هست؟

پدربزرگ و مادر بزرگ من موزیسین و پدر و مادرم هم مجسمه ساز بوده‌اند.

آیا در زمینه موسیقی تحصیلات آکادمیک هم دارید؟ و در این زمینه تدریس هم می‌کنید؟

بله، دوره اول تحصیلات در زمینه موسیقی را در شهر مونیخ، سپس در مقطع فوق لیسانس در کشور سوئیس و تحصیلات عالیه را در آمریکا به اتمام رساندم. در آموزشگاه‌های خصوصی و همچنین کلاس‌های خصوص تدریس می‌کنم. در تهران هم برای بار دوم مستر کلاس نیز برگزار کردم.

همیشه از بسیاری هنرمندان شنیده یا خوانده‌ایم که قبل از اجرای زنده دچار استرس می‌شوند، آیا بعد از این همه سال تجربه اجرای زنده این موضوع برای شما هم پیش می‌آید؟

به یاد ندارم زمانی را که بخواهم روی صحنه بروم و استرس نداشته باشم. این اتفاق بخشی از ذات اجرای زنده است. ولی به هر حال به عنوان یک موزیسین باید از پس آن بر بیایم. نه فقط به خاطر اجرایی که دارم بلکه به خاطر مخاطبان. از آن لحظه که به پشت صحنه می‌روم مسئولیت من هم در قبال مخاطبانم شروع می‌شود. این موضوع یک فشاری وارد می‌کند که باعث استرس می‌شود. این چالش همیشه و هر بار قبل از اجرا وجود دارد و فکر می‌کنم برای هنرمندانی که روی صحنه می‌روند، عموما، یک معجزه اتفاق می‌افتد. درست در لحظه‌ای که چراغ‌ها روشن می‌شود و شما در جایگاه‌تان قرار می‌گیرید، انگار تمام نگرانی‌ها به اعتماد به نفس تبدیل می‌شود. این اتفاق محدود به یک مکان ناشناخته برای اجرا نمی‌شود. شما می‌توانید از‌‌ همان لحظه که مخاطب با شما ارتباط برقرار می‌کند این را حس کنید. نور، صحنه، فضای سالن و مجموع این‌ها کمک می‌کنند آرامش خاطر پیدا کنید و خودتان را بسپارید به موسیقی که می‌نوازید.

این استرس در اماکنی که برای اولین بار اجرا می‌کنید بیشتر هم می‌شود؟

بی‌تاثیر نیست، ولی چون زیاد سفر می‌کنم واهمه در من کمتر است. دوست دارم در پاریس و رم هم اجرا کنم و حتما هم می‌کنم ولی برای من جذاب‌تر است در جاهایی کنسرت برگزار کنم که کمتر برای من کشف شده، چون در آن چیزهای جدیدی یاد می‌گیرم و‌‌ همان رابطه احساسی که طبیعتا در آن بیشتر به چشم می‌آید.

در بعضی نواحی ایران مویسیقی بخشی از زندگی روزمره مردم است. آیا با موسیقی فولک ایران آشنایی دارید؟

از نزدیک برخورد زیادی نداشتم اما دوست‌های ایرانی زیادی دارم که کار‌ها را برای من ارسال می‌کنند. البته نه فقط موسیقی فولک. بلکه کارهای جدید را هم می‌شنوم. این نگاهی که در موسیقی اقوام شما وجود دارد برای من بسیار قابل توجه و حیرت انگیز است. من هم با موسیقی زندگی می‌کنم و طبیعاتا برای فعالیت‌های مختلف به یک سری موارد شنیداری نیاز دارم، ولی این از غریزه من می‌آید نه از فرهنگ من. این نوع از موسیقی شما‌‌ همان چیزی است که در غرب در حال از بین رفتن است. درست است که مردم تمام مدت موسیقی گوش می‌دهند ولی دیگر نمی‌دانند که موسیقی برای چیست. در پس زمینه زندگی روزمره‌شان حضور دارد اما کاربردی ندارد. از نظر من این یعنی آغاز مرگ موسیقی در دنیا، اینکه مردم ندانند برای چه موسیقی گوش می‌دهند. این آدابی که در موسیقی اقوام شما وجود دارد باعث می‌شود موسیقی با خاصیتش زنده بماند. پس حتما آنرا نگه دارید.

قبل از اولین اجرایتان در ایران،‌شناختی از کشور ما داشتید؟

از قبل هیچ پیشینه‌ای درباره مردم ایران نداشتم. اجرای کوارتت تارکوفسکی اولین ارتباط زنده‌ای بود که بین مخاطب ایرانی و من برقرار شد.

به چه دلیلی اجرای تکنوازی ویولنسل کم است؟

نسبت به سازهای دیگر قطعاتی که برای اجرای تکنوازی ویولنسل وجود دارد کمتر است و به‌‌ همان نسبت اجرای تکنوازی نیز کمتر است. اما در عین حال قطعات زیادی برای این نوع اجرا از هنرمندان اسپانیایی وجود دارد که کمتر شنیده شده. همچنین مسابقه جهانی تکنوازی ARD نیز وجود دارد که همه ساله برگزار می‌گردد. در این رقابت بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر از تمام کشور‌ها ثبت نام می‌کنند. از میان آن‌ها حدود ۸۰ نفر انتخاب می‌شوند تا در مرحله اصلی شرکت کنند. وقتی چنین مناسبتی پیش می‌آید می‌شود دید که چقدر نوازنده خوب در دنیا به نوازندگی ویولنسل می‌پردازد.

تاکنون شما هم در این رقابت شرکت کرده‌اید؟

من آدم رقابتی نیستم و اصولا اخلاق رقابت کردن را ندارم. خیلی سخت است که جلوی ۶-۷ نفر نوازنده و آهنگ ساز ماهر بخواهید ساز بزنید و من این روحیه را ندارم. ولی ۲ بار عضو هیات داوران این مسابقه بوده‌ام. کم پیش می‌آید که نفرات برجسته در مسابقات شروع به اجرای تکنوازی کنند. شاید نفر اول ۲ یا ۳ بار کنسرت تک‌نوازی بگذارد اما عموما جذب ارکستر‌ها می‌شوند. فشاری که اینگونه رقابت‌ها روی هنرمندان می‌آورد باعث به وجود آمدن یک تفکر اشتباه می‌شود، و آن اینست که آن‌ها فکر می‌کنند حتما باید کارنامه هنریشان از این مقاطع رد بشود تا بتوانند پیشرفت کنند. این تصور غلطی است. به نظر من خیلی از هنرمندان در این دام گیر می‌افتند که به طور حتم آینده‌شان از این مسیر رد می‌شود. چرا که یکی از دغدغه‌های هر هنرمندی اینست که شغلم چه می‌شود؟ آیا درآمد خواهم داشت؟ و در آخر هم جذب ارکستر می‌شوند. من به خاطر شرایط خانوادگی و خوش اقبالی این دغدغه‌ها را نداشتم و به همه هنرجو‌هایم توصیه می‌کنم که شاید سال‌ها طول بکشد به درآمد برسید ولی مهم اینست کاری را بکنید که دوست دارید انجام بدهید. اگر روی آن استمرار داشته باشید مطمئنا به نتیجه می‌رسید. خوشبختانه من نیز همین مسیر را انتخاب کردم و دنبال این نبودم که جذب ارکستر بشوم یا از طریق مسابقه‌ای به آنجا برسم. آن نوع موسیقی که خودم دوست داشتم انجام دادم.

خود من به شخصه تا قبل از حضور در اجرای تکنوازی شما، پی به اهمیت وجود ویولنسل در ارکستر نبرده بودم. آیا این امکان وجود دارد که از این نیز گسترده‌تر شود؟

از این برداشت شما خوشحالم. این تازه یک بخشی از آن صدایی است که این ساز می‌تواند ارائه دهد. به تازگی این ساز وارد موسیقی جز هم شده و از آن استفاده می‌شود. در موسیقی مدرن از این ساز صداهایی در می‌آید که برای شنونده‌ها عجیب است. در واقع ویولنسل پی و پایه ارکستر است و اگر نباشد ارکستر می‌ریزد. با این حال در تکنوازی شانسش نسبت به پیانو کمتر است. بحث هارمونی است. نوازندگی مداوم این ساز باعث کسلی و خستگی می‌شود و این یکی از دلایلی است که باعث می‌شود نتوان مانند پیانو و به‌‌ همان اندازه به آن نگاهی به عنوان ساز تک داشته باشیم.

آیا تاکنون خود شما برای تکنوازی ویولنسل قطعه‌ای نوشته‌اید؟

خیر. تا حالا این کار را نکرده‌ام. نخست اینکه بازخوانی را بیشتر دوست دارم. آنقدر در حوزه موسیقی کلاسیک و همچنین موسیقی اقوام آثار و قطعات جذابی یافت می‌شود که همیشه وسوسه بازخوانی و تنظیم را در من بوجود می‌آورد. در قطعاتی که در همین دوشب اجرای اخیر در تهران داشتم یک قطعه‌ای را که اصلا برای ویولنسل نیست خودم برای آن تنظیم کردم. در واقع آنقدر مشغول اینکار هستم که تا الان فرصت نشده که خودم بنویسم.

در دنیای موسیقی از چه کسی تاثیر گرفته و می‌گیرید؟ الگوی شما در هنر موسیقی چه کسی است؟

الگو و منبع الهام زیاد است. ولی اگر ۲ نفر را بخواهم نام ببرم باید از بیلی هالیدی (خواننده قدیمی آمریکایی) یاد کنم. نگاهی که او به آواز داشت برای من جذاب بود. آواز خواندن باید آنقدر روان باشد که انگار داری ساز می‌نوازی. باید صدا تبدیل به ساز شود. و او اینچنین بود. همیشه دلم می‌خواست‌‌ همان کارهایی را که او انجام می‌دهد من هم انجام دهم. ساز را از قالب جسم در بیاورم و تبدیل به آوا کنم. این الگوی ذهنی من بود. همچنبن فرانز شوبرت مهم‌ترین آهنگسازی بود که در حوزه موسیقی کلاسیک بر من تاثیر گذاشت.

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه