رفتن به بالا
  • جمعه - 22 فروردین 1393 - 16:50
  • کد خبر : ۲۳۵
  • چاپ خبر : محمدرضا عیوضی : من به خاطر مخاطب داشتن یا نداشتن کنار نرفتم. من همان‌موقع و حتی امروز هم مخاطبان خاص خودم را دارم.

محمدرضا عیوضی : من به خاطر مخاطب داشتن یا نداشتن کنار نرفتم. من همان‌موقع و حتی امروز هم مخاطبان خاص خودم را دارم.

صفحه موسیقی : شده بود ترانه مد روز آن روزها. افتاده بود بر سر زبان‌ها. خواننده‌ای که فرم و استایل خواندن غریبانه‌اش به «ماهسون» خواننده روی بورس آن زمان ترکیه شباهت داشت. اما ترانه او این بود «مثل یک رنگین‌کمون هفت رنگ…». محمد‌رضا عیوضی که خودش را اولین پاپ‌خوان تلویزیون ایران می‌داند از نسل اول […]

صفحه موسیقی : شده بود ترانه مد روز آن روزها. افتاده بود بر سر زبان‌ها. خواننده‌ای که فرم و استایل خواندن غریبانه‌اش به «ماهسون» خواننده روی بورس آن زمان ترکیه شباهت داشت. اما ترانه او این بود «مثل یک رنگین‌کمون هفت رنگ…». محمد‌رضا عیوضی که خودش را اولین پاپ‌خوان تلویزیون ایران می‌داند از نسل اول پاپ‌خوان‌های ایران می‌گوید.


چه تفاوتی بین زمانی که شما شروع به کار کردید و موسیقی پاپی که امروز در حال اتفاق است وجود دارد؟

آن زمان برعکس این روزها بود. یعنی مثل امروز نبود که می‌روند با کامپیوترو نرم‌افزارهای مختلف صدا و موسیقی‌شان را ضبط می‌کنند و می‌سازند و بعد هم می‌برند ارشاد که مجوز بگیرند. ما آن زمان دو مرحله تست صدا داشتیم برای خوانندگی در صدا و سیما. یک بار می‌رفتیم و بدون ساز می‌خواندیم و یک‌بار دیگر هم می‌رفتیم و با ساز اجرا می‌کردیم. یادم می‌آید من سال ۷۶ تست دادم. آن زمان سرباز بودم و اتفاقا مجبور شدم در زمان آموزشی مرخصی بگیرم و بروم تست بدهم و یک‌بار هم برای نتیجه‌اش مرخصی گرفتم. قبول شده بودم. اولین کارم را هم با آقای چشم‌آذر شروع کردم. البته قبل از اینکه با سازمان شروع به کار کنم در این تست‌ها شرکت کردم. چون شرط همکاری هم همین بود. ترانه‌ای که من برای تست انتخاب کردم کاری بود از آقای مهرداد کاظمی که من آن را بازخوانی کردم. یکی از کارشناسان آن زمان آقایی بود سن و سال دار به اسم «میرفخرایی». خلاصه من این‌طور برای خواندن در تلویزیون مجوز پیدا کردم.

قبل از شما چه کسانی به صورت مشخص در سبک پاپ فارسی کار کرده بودند. (البته در ایران)؟

قبل از این ماجرایی که گفتم اصلا موسیقی پاپی به شکل دقیق و درستش وجود نداشت. همه یا سرودخوانی می‌کردند یا سنتی می‌خواندند. این آغاز ماجرای پاپ خواندن در تلویزیون ایران بود.

یعنی شما خودتان را اولین خواننده پاپ تلویزیون جمهوری اسلامی می‌دانید؟

همان‌طور که گفتم آن زمان کلا سه، چهار نفر بودند که این کار را شروع کردند و در عرصه تلویزیون من اولین بودم. آن زمان یادم می‌آید از خشایار اعتمادی یک آلبوم منتشر شده بود به اسم «دلشوره» و یک آلبوم هم از آقای کوروش یغمایی به اسم «سیب نقره‌ای»، همه آلبوم‌ها این بودند. واقعیت این است که هنوز ترانه و موسیقی که از صدا و سیما پخش می‌شد یا حتی در سطح جامعه به گوش می‌خورد همان سبک و سیاق سرودی و انقلابی و مارش و اینها بود. اگر پاپی هم وجود داشت مربوط به خوانندگان خارج از ایران بود. خشایار دوست و همکلاسی من در دانشکده اقتصاد بود. اما به نظر من ترانه «من زمینم تو بهار» کاملا پاپ نبود؛ نیمچه سرودی بود که خب پخش شد و گل کرد. صدای خشایار هم صدای خاصی بود و خیلی‌ها می‌گفتند چون شبیه فلان خواننده است در گل کردنش دخیل بوده. البته خشایار واقعا صدای خوبی دارد و از آن دست خواننده‌های محدودی است که به راحتی می‌تواند روی صحنه اجرا داشته باشد. اما به عقیده من گل کردن این ترانه مقطعی بود و زمانمند. اما «روزگار جوانی» چون تیتراژ سریال بود و هرشب پخش می‌شد در ذهن و زبان مردم ماندگار شد. مردم متوجه شده بودند که نبودن موسیقی پاپ در کشور یک خلاء است و این‌طور می‌خواستند این خلاء پر شود.

آن زمان که موسیقی‌های به قول شما لس‌آنجلسی و… هم وجود داشت و یواشکی این دست و آن دست می‌شد.

بله. ولی جامعه ایران داشت روزبه‌روز جوان‌تر می‌شد و تا آن زمان همین خوانندگان لس‌آنجلسی که شما می‌گویید محل تغذیه برخی از جوان‌های ما بودند. این طرف هم شکل و شمایل کارها سرودگونه بود که طبعا جوان‌ها نمی‌توانستند با آن خیلی ارتباط برقرار کنند. من فکر می‌کنم ارشاد یا سیاست نظام‌های فرهنگی به شکل کلی به این ایده رسید که با توجه به این علاقه به خارج از کشور، وقتش است که پاپ را در ایران راه بیندازند تا علاقه رفتن به سمت کارهای آنور آبی حداقل معقول‌تر شود.

آن زمان هم ممیزی روی کارها مثل امروز زیاد بود؟

مگر امروز زیاد است؟ واقعا این ترانه‌ها و صداهای افتضاحی که به صورت آلبوم بیرون می‌آیند یا از رسانه‌های رسمی ایران شنیده می‌شوند ممیزی یا کارشناسی می‌شوند؟ اگر می‌شوند پس چرا اینقدر بد، سطحی و ضعیف هستند. البته آن زمان هم برای همین تست صدایی که ارشاد هم در یک دوره‌ای تجربه‌اش کرد و البته فهمید که جواب نمی‌دهد، خیلی منتقد پیدا شد. یکیش خودم بودم. البته انتقاد من به اصل مساله نبود. آن زمان وقتی که برای تست گذاشته بودند ۸ صبح بود؛ یعنی خواننده بیچاره باید ۸ صبح می‌رفت تست می‌داد. خب معلوم است که این وقت صبح صدای کسی درنمی‌آید. ارشادی‌ها هم چون می‌خواستند در موقع اداری این کار انجام شود تا به زحمت نیفتند این وقت را در نظر گرفتند. ولی واقعا الان در نوع خودش شاهکار است. بعضی وقت‌ها شاخ در می‌آورم که به بعضی از این شعرها چه کسی مجوز می‌دهد، از بس که ضعیف هستند و بی‌مایه.

چرا اینقدر خودتان را برتر از امروزی‌ها می‌دانید؟

موضوع برتری نیست. من نه‌تنها مشکلی با تکثر ندارم بلکه خیلی هم موافق هستم. همان موقع هم می‌گفتم مردم چه گناهی کرده‌اند که باید فقط صدای ما چهار، پنج نفر را بشنوند. به نظر من تعداد باید زیاد شود ولی به شرط آنکه این صداها خوب باشند. اجرای زنده بلد باشند. خواندن بلد باشند. اینکه کسی پول داشته باشد و برود بخواند که شرط درست و کافی نیست. مثلا همین کشور ترکیه را برایتان مثال بزنم. در ترکیه سطحی وجود دارد که یک خواننده باید بتواند خودش را در آن سطح فنی خوانندگی قرار بدهد. از این مرحله که عبور کرد تازه صدایش را به تعداد مشخصی پخش می‌کنند تا ببینند مردم چقدر به این صدا علاقه نشان می‌دهند. وقتی که علاقه مردم را در کنار توانایی فنی او جمع می‌زنند تازه می‌آیند و از او حمایت می‌کنند. نه مثل مملکت ما که خواننده می‌رود یک پول زیادی می‌دهد تا تیتراژ یک سریال را تصاحب کند و این‌طوری و با این زور خودش را مطرح کند.

چه شد که آن نسل یک دفعه کم‌کار شد؟

بحث کم‌کاری نبود. ذائقه مردم ما به‌شدت و روزبه‌روز در حال تغییر و دگرگونی است. از سال ۷۶ که پاپ شکل گرفت تا اواسط دهه ۸۰ واقعا از شکل خودش خارج شد. من، خشایار، حمید غلامعلی، قاسم افشار و حتی ناصر عبداللهی عزیز یا محمد اصفهانی، سبک خودمان را داشتیم. هر ترانه‌ای نمی‌خواندیم. هنوز همین‌طور هستیم. من انتخابم این است که چیزی که دوست دارم را بخوانم و این‌طوری نباشم که با تغییر ذائقه، من هم خودم را کاملا تغییر بدهم. از این گذشته یک عده با حرکت‌های مافیایی افتادند توی بازار و وقتی پول می‌آید وسط همه چیز شکل دیگری به خودش می‌گیرد. شرکت‌های آن زمان برایشان این مهم بود که کاستی که منتشر می‌کنند بفروشد و مثل امروز نبود که دانلود باشد و اینها. من هیچ‌وقت ناراضی نیستم و نخواهم بود اگر کارم بفروش باشد یا نباشد. مخصوصا امروز که فروش اصلا دلیل محکمی برای اعتبار و میزان محبوبیت نیست چون همان‌طور که گفتم یک آلبوم به راحتی دانلود می‌شود.

پس به دلیل این تغییر ذائقه مردم تقریبا خوانندگی را کنار گذاشتید؟

من به خاطر مخاطب داشتن یا نداشتن کنار نرفتم. من همان‌موقع و حتی امروز هم مخاطبان خاص خودم را دارم. مساله من شغلی است و شغل من خوانندگی نیست. خوانندگی برای من جنبه سرگرمی و علاقه و یک کار دلی را دارد. من رشته تحصیلی‌ام اقتصاد است و مدیر واردات و صادرات شرکت‌های بزرگ و معتبری هستم. در حوزه خوانندگی هم بیکار نبودم سال ۸۳ «یک روز برفی» را دادم و سال ۸۶ هم «دل خوش سیری چند» الان هم یک کار جمع کرده‌ام برای انتشار. اما تا اینجا هستیم بگذارید یک نکته را بگویم؛ سه نفر از همین ممنوع‌الکارها در آلبوم جدید من هستند. روزبه بمانی، علیرضا افکاری و بابک صحرایی. به من تلویحا می‌گویند شعرها را با اسم مستعاری غیر از اسم اصلی این هنرمندان بدهید تا مجوز بگیرند. آخر چرا؟ این دوستان من در این سرزمین مانده‌اند و دارند با تمام مشکلات و مسائلی که کم و زیاد با آن دست و پنجه نرم می‌کنند به کارشان ادامه می‌دهند و از این مملکت هم خارج نشده‌اند در صورتی که امکانش را هم دارند. خود من مگر نمی‌توانستم کلیپ درست کنم و در شبکه‌های خارج از ایران پخش کنم؟ خب می‌توانستم اما نخواستم این اتفاق بیفتد.

پس خیلی با موسیقی پاپ امروز ارتباط برقرار نمی‌کنید و خوش‌تان نمی‌آید؟

بعضی جوان‌ها را واقعا دوست دارم چون صدا دارند. مثل بابک جهان‌بخش. اما همان‌طور که گفتم واقعا خیلی سرعت تغییر ذائقه زیاد است. آن هم از کجا به کجا. یک زمانی عیوضی سلیقه موسیقی مردم بود یک دفعه می‌شود بنیامین و محسن یگانه. همه جا این تغییر هست ولی نه با این شدت و حدت. در ایرانی‌ها خیلی زود رنگ‌ها عوض می‌شود. اما در سراسر دنیا همه‌چیز براساس تکنیک و ساختار درست جلو می‌رود. من خودم نخواستم در این فضا ادامه بدهم.

پس چرا می‌خواهید باز آلبوم بدهید؟ این‌طور که خودتان می‌گویید فروش نخواهد کرد و پولش برنخواهد گشت. تقریبا هزینه یک آلبوم هم ۱۰۰ میلیون است.

بله پولش برنمی‌گردد. ولی نه به دلیل استقبال نشدن و اینها. بالاخره یک دو دوتا چهارتایی هست که آدم می‌تواند درباره فروش آلبومش به آن دست پیدا کند. شرایط و زمانه هم خیلی مهم است. مثلا آن زمان «مثل یک رنگین‌کمون هفت رنگ» باب میل جامعه بود. خیلی‌ها هم فکر می‌کردند این ترانه سیاسی است و تحلیل‌های دیگری می‌شد. البته واقعا سیاسی نبود.

درباره انجمن صنفی خوانندگان پاپ چیزی می‌دانید؟ در جریانش هستید؟

خیر. من اصلا در عالم موسیقی پاپ ایران خیلی ورود نمی‌کنم. البته من عضو خانه موسیقی هستم و هرازگاهی به مراسمی می‌روم ولی از آنجایی که ما ایرانی‌ها دوست داریم همیشه رئیس باشیم هنوز کار گروهی برایمان جا نیفتاده و من خیلی خوشبین نیستم. آن زمان کسی مثل حمید غلامعلی، یک کارمند بود و آمد و خواند و بی‌هیچ تبلیغی صدایش یک دفعه گیرا شد و همه را تحت تاثیر قرار داد. خودش هم واقعا آدم مظلومی بود و صدای بسیار منحصربه‌فردی داشت.

 

 

 

 

منبع : روزنامه فرهیختگان

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه